هزار و شصت و شونزده درباره وبلاگ به وبسايت سرگرمي خوش آمديد لطفا با کلیک بر روی 1+ ما را در گوگل محبوب کنید ! و براي مشاهده مطالب حتما در سايت عضو شويد 21 شهريور 1391برچسب:, :: 7:17 PM :: نويسنده : احمد
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد. اما دختر خانوم عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد بعدم پسر رو تهدید کرد که اگه دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه ، به حراست میگه. روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسره یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت : من هم تورو دوست دارم ، ببخشید که اگه اون روز رنجوندمت. اگه منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. چهار سال آزگار گذشت و هردو فارغ التحصیل شدند. اما پسره دیگه طرف دختره نرفت!!! نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسر های مهندس هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!! کپی از http://barenaghola20.blogfa.com/ نظرات شما عزیزان: موضوعات
پيوندها
|
|||
![]() |