هزار و شصت و شونزده
پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:34 AM :: نويسنده : احمد

--------------------------

به ترکه می گن : حالت چطوره  ؟
میگه موکت کردم

--------------------------

تست شاعری
لطفا متن زیر را با صدای رسا و بلند بخوانید


عشق تو آتش زد بر خرمنم
وای خرمنم
وای خرمنم
.
.
.
.
خب بسه- خریت شما تایید میشود !

---------------------------

خدایا گشته ام از زندگی سیر /

که نرخ کادوی زن شد نفس گیر


چرا در روز زن پول و زر و سیم /

ولی روز پدر شورت و عرق گیر؟!!!

----------------------------

جمعه 14 مهر 1386برچسب:, :: 9:32 AM :: نويسنده : احمد

  

همه چی آرومه / همه چی تأمینه

 

این چقدر خوبه که / قیمتا پایینه!

 

 

همه چی آرومه / مسولا خوابیدن

 

 

شک نداری دیگه / تو به اوضاع من

 

 

همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم

 

 

صد تومن تو جیبم / به خودم می بالم!

 

 

تو داری می میری / ازچشات معلومه

 

 

من فقط بیکارم / همه چی آرومه

 

 

بگو این آرامش / تا ابد پا برجاست

 

 

بگو از یارانه / این تورم بی جاست

 

 

                                          

 

 

اين همسايه روبرويي يه زن و شوهر جوونن ، خيلي شادن ، عاشقن به معناي واقعي
تا حالا زوج اينجوري خوشبخت نديدم
مثلا صبح كه از خواب بيدار ميشن ، اول يه سِري دنبال‌بازي مي‌كنن عين بچه ها ! بعد پسره آماده ميشه بره سركار ، درو باز ميكنه، كلاه كاسكت رو سرشه ، لقمه‌ي نون و كره‌شم دستشه .
دختره مياد تا دم در، بازم ميگن و مي‌خندن
يا يه وختايي صداي دختره مياد تو راهرو ، جيغ مي‌كشه كه : صـــبر كن منــــــــــــــــم بيــــــــــام. بعد ميپره ترك موتور و ميرن.
همسايه‌هاي ديگه ميگن اينا چرا اينقدر خل و چلن؟
ولي من ميگم عاشقن . عين تو فيلما .
دلم مي‌خواد يه روز بهشون بگم سلام خوشبختا... 

 



من واقعا برای کارخونه سایپا نگرانم..........................................................
 
 
 
 
تو چند سال اخیر واقعا اسم های
بی نظیری رو ماشیناش گذاشته
- سایپا 141
- سایپا 132
-سایپا 131
-سایپا 111
احتما چند سال دیگه میزاره
- سایپا مشتق 2X
-سایپا رادیکال 5
-سایپا سینوس 90
-انتگرال 2 گانه سوز
-انتگرال 3 گانه سوز
یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, :: 2:57 PM :: نويسنده : احمد
از نظر پدر مادرا اگه از بچه گي هم چشامون ضعيف باشه بز هم تقصير اين كامپیوتر لامصبه به خدا
یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, :: 2:57 PM :: نويسنده : احمد
از نظر پدر مادرا اگه از بچه گي هم چشامون ضعيف باشه بز هم تقصير اين كامپیوتر لامصبه به خدا
شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 6:4 PM :: نويسنده : احمد

 حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش:



اگه بخاطر یارانه ها نبود تا الان میکشتمت !

.

.

.

.

.

.

قلمراد اینا  از قرنها پیش با فناوری نانو آشنا بودند !



نانو خیار ، نانو گوجه ، نانو رب ، نانو هندوانه



نانو خربزه ، نانو ماست ، نانو آبدوغ ، نانو بادمجان !

شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 6:4 PM :: نويسنده : احمد

 حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش:



اگه بخاطر یارانه ها نبود تا الان میکشتمت !

.

.

.

.

.

.

قلمراد اینا  از قرنها پیش با فناوری نانو آشنا بودند !



نانو خیار ، نانو گوجه ، نانو رب ، نانو هندوانه



نانو خربزه ، نانو ماست ، نانو آبدوغ ، نانو بادمجان !

شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 4:30 PM :: نويسنده : احمد
بابای تركه میمیره، مجلس ختمش رفیقای تركه همه میان بهش تسلیت میگن. تركه خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت كشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده كردین... ایشالله ختم پدرتون جبران می‌كنم!
شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 4:28 PM :: نويسنده : احمد
رشتیه آخره پكر و ناراحت نشسته بوده تو یك عرق فروشی و همین جور یك ساعت تمام داشته گیلاس عرقشو نگاه می‌كرده. یارو جاهله با خودش میگه بگذار یكم بخندیم، میره جلوی رشتیه، گیلاس عرقشو برمیداره، لاجرعه میره بالا. رشتیه اول یك نگاه غمناك به یارو میكنه، بعد یهو میزنه زیر گریه! جاهله ناراحت میشه:‌میگه: بابا بیخیال،‌ شوخی كردم جون حاجی..اصلاً‌ الان یدونه مَشتی‌شو برات میگیرم، مهمون من! رشتیه در حین هق هق میگه: نه داداش، تقصیر تو نیست. اصلاً‌ امروز بدترین روز زندگی منه! اولش صبح خواب موندم دیر رسیدم سركار،‌ رئیسم هم بیرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌دیدم ماشینم رو دزدبرده! رفتم كلانتری، ‌گفتن كاریش نمی‌تونن بكنن...بعد تاكسی گرفتم رفتم خونه،‌ یهو دیدم كیف پولم رو گم كردم، ‌یارو راننده تاكسیه هرچی از دهنش درومد بارم كرد و گاز داد رفت.. بعد رفتم تو خونه، دیدم خانم با سه تا از همسایه‌ها تو رختخوابن! آخر تصمیم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه یهو تو اومدی لیوان سمم رو تا ته خوردی!
شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 4:25 PM :: نويسنده : احمد
عربه با دو تا خیار در دست میره توی یك بقالی، میگه:حاجآقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولك بی زحمت این دوتا رو هم بشور!
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:49 AM :: نويسنده : احمد
تركه رستوران میزنه، رو درش می‌نویسه: وقت نهار و نماز تعطیل است
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:47 AM :: نويسنده : احمد
یه روز تركه و لره داشتن با خدا صحبت می‌كردن. تركه میگه خدا .... من كِی آدم میشم؟ خدا میگه 500 سال دیگه. تركه میزنه زیر گریه. خدا میگه چرا گریه می‌كنی؟ میگه آخه تا اون روز من زنده نیستم. بعد لره میگه: خدا .... من كِی آدم میشم؟ یهو خدا میزنه زیر گریه. میگن چراگریه می‌كنی؟ میگه آخه تا اون روز من زنده نیستم!
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:46 AM :: نويسنده : احمد
تركه تو قرعه‌كشی بانك ماكسیما برنده میشه. روزی كه می‌خواستن تحویلش بدن میگهاینو آبی كنین من فردا میام می‌برمش. میگن بابا این نقره‌ایه، بهترین رنگه، آبیش كنیم؟ میگه آره. من فقط آبی تحویل می‌گیرم. خلاصه فرداش میاد و ماشین رو آبی شده تحویلشمیدن. میگه به به. ببینید .... حالا شد مثل نیسان!
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:44 AM :: نويسنده : احمد
تركه میشه رئیس فدراسیون شطرنج، دو تا قانون جدید میذاره: 1ـ اسب نمی‌تونه فیل رو بزنه 2ـ خر هم بازی !!
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:41 AM :: نويسنده : احمد
... فارسه داشته رد می‌شده، می‌شنوه و میگه چیشده داداش؟ تركه میگه داشتیم با اتوبوس از اردبیل میومدیم. راننده می‌خواست از بین دو تا كامیون رد بشه. گفتم نمی‌تونی. گفت می‌تونم. گفتم نمی‌تونی. گفت اگه ردكردم میرینم تو دهنت‌ها! ما هم قبول كردیم. حالا كه فكر می‌كنم می‌بینم عجب دست فرمونی داشت!
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 11:39 AM :: نويسنده : احمد
تركه كنار دیوار نشسته بوده و داشته با چوب كبریت دندوناشو پاك می‌كرده و هی باخودش می‌گفته عجب دست فرمونی داشت... عجب دست فرمونی داشت...
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 1:42 PM :: نويسنده : احمد
............................ به يه بابايي ميگند : شنيدي رئيسِ بهشت زهرا رو گرفتند؟ ميگه نه! واسه چي؟ ميگند: آخه سئوالهاي شب اول قبر را لو داده ....................................................... دو تا دروغگو داشتن از كنار يك كوه رد مي شدن يكي به ديگريگفت : اون مورچه را ميبيتي كه بالاي اون كوهه ؟ اون يكي هم گفت كدوم يكي را مي گي؟ اون يكي را گه چشمش بازه يا اون يكي كه چشاش بسته است؟ ............................................
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 1:40 PM :: نويسنده : احمد
................................................. مهمان آهسته به پسر صاحبخانه: پسرجون شماها كي ناهار مي خورين؟ مامانم گفت هروقت شما رفتين ...................................................... بچه: بابا, هواپيماي به اين بزرگي رو چطور مي دزدند؟ پدر: اول صبرمي كنند بره بالا, كوچيك كه شد بعد مي دزدنش ......................................................
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:47 AM :: نويسنده : احمد

 راننده زن را چطور بشناسيم (طنز)

.

1) اگه ماشينش پنچر بشه کاپوت ماشين رو بالا ميزنه

و توي ماشينو نگاه ميکنه!


2) اگه راهنماي چپ رو بزنه و سمت راست بپيچه!


3) وقتي پشت سرش باشي و چراغ بزني يا بوق بزني

 توي آينه رو نگاه کنه تازه يادش مياد

 که روسريش رو بايد درست کنه!


4) وقتي که با سرعت 140 تا يه پيچ رو دور بزنه

(البته اين يکي در مورد خانوم ها صدق نميکنه)

 چون اونا بشتر از 14 تا نميرن!


5) وقتي که برن پمپ بنزين و بعد از زدن بنزين

 با همون شيلنگ داخل باک حرکت کنن برن!

 


آقايون لطفاْ اون لبخند رو از صورتتون پاک کنيد!!!!!!.....

.

 

27 شهريور 1391برچسب:, :: 4:38 PM :: نويسنده : احمد

امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند

شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

دانشجو
ی بی تجربه فورا ً جواب میدهد...

بقیه در ادامه مطلب...

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 1:26 PM :: نويسنده : احمد

 قديما

....

خونه يه صفاي ديگه داشت .

...

يه شور و حال ديگه داشتيم .

....

صدايي مي يومد و مي رفت .

....

بين اون صداها ... بويي سرك مي كشيد و قايم مي شد !.

...

اوضاع مثل الان بي ريخت نبود .

...

كه هيشكي حتي حوصله زور زدن نداشته باشه .

...

يه گوز كه بابا می داد ... كلي مي خنديدم و ذوق مي زديم .

...

همه با هم دست مي زديم و مي گفتيم ... دوباره دوباره ... يه بار بويي نداره

 

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:گوزیدن, جوک گوزیدن, :: 1:13 PM :: نويسنده : احمد

 بابا وقتي مي ديد با يه گوز ساده اينقدر خوشحال مي شيم ...

....

يه چند تا ديگه گوز ريز و درشت ديگه با ريتمهاي مختلف مي زد تو هوا !.

 

دم بابام گرم .. مرد خوبي بود ...

 

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 1:3 PM :: نويسنده : احمد

 ز نیرو بود  گوز را پر صدا... زسستی کجی آید  چس بی صدا

                                          ...........

چنین گفت رستم به اسفندیار...همی گوز پیچت کنم از پای در بیای

                                          ...........

من از نا گوزیدنیها در مانده ام... گر کسی گوزد همی شرمنده ام!*

*دارای آرایه ی گوزش وسازش می باشد.

هر کی گفت این آرایه دلالت بر چی داره؟

 

 

یه روز یه سیاه پوسته می گوزه ، زنش تا دو روز کارشه که دوده پاک کنه

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 12:40 AM :: نويسنده : احمد

  

ترکه قاشق قاشق ماست مي ريخته تو اب رودخونه بعد يه لره مياد ميگه چي کار مي کني ؟ ترکه ميگه دارم دوغ درست مي کنم لره بش ميگه همينه که ميگن خرين ديگه اخه اين همه دوغ رو کي ميتونه بخوره!!!

 

یه بار یه مغز راه می افته دنبال یه ترکه می گه بگو منو کم داری بگو

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 12:37 AM :: نويسنده : احمد

  

 

میدونی آروغ چیه:

یه دسته گوز که راهشونو گم کردندJ

.....

می دونی فرق تو با گوز چیه؟

گوز از دل بیرون میره ولی تو از دلم بیرون نمیری

یک شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:14 AM :: نويسنده : احمد

گفتم_گفتا گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآيد!

گفتم که ماه من شو گفتا دلم نخواهد!

گفتم خوشا هوايي کزباد صبح خيزد گفتا هواي گرميست!

اَه اَه! عرق درآمد!



ادامه مطلب ...
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 6:26 PM :: نويسنده : احمد
بني آدم ابزار يك ديگرند / در اسگل كردن ز هم برترند چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را خنده و هار هار ... شاعر معاصر
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 3:49 PM :: نويسنده : احمد
مگس ميره بالا سر غضنفر.غضنفر بهش ميگه:بروجون مادرت الان واسه ما جک ميسازن.
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 3:41 PM :: نويسنده : احمد
از غضنفر ميپرسن :دودوتا.ميگه:چارتا...
واين گونه گند ميزنه توجک.

یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 3:39 PM :: نويسنده : احمد
تركه با پسرش ميره سينما راهنما با يه چراغ مياد پيششون تركه ميگه پسرم برو كنار موتور بهت نزنه!
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 3:35 PM :: نويسنده : احمد
تركه با دوتا خيار ميره مغازه ميگه آقا خيارشور دارين؟ فروشنده هه ميگه بله تركه هم ميگه پس بي زحمت اين دوتا خيار رو بشورين!
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 3:18 PM :: نويسنده : احمد
به غضنفر ميگن اگر آب نبود چكار ميكرديم ؟ ميگه شنا ياد نميگرفتيم درنتیجه خفه ميشديم!

  

 

 

 

 

از یک دکتر می پرسن خط وسط قرص برای چیه ؟

میگه : که اگر قرص با آب پایین نرفت با پیچ گوشتی پایین کنند !!!

 

 

 

 


غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین

به طبقه پنجاهم که میرسه

میگه: خب تا اینجاش که به خیر گذشت !

 

 یه روز به غضنفر میگن شما در روز چقدر نون می خورین ؟

میگه : صبح دوتا لواش

ظهر یه تافتون

بعد از ظهر چهارتا سنگک

شب هم سه‌تا باگت !

به غضنفر میگن پس نون بربری چی ؟

میگه پس فکر کردی اینا رو لای چی میذاریم می خوریم ؟

 


شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 10:12 PM :: نويسنده : احمد
تركه ميره امامزاده ميگه تو رو خدا يواش دعاها كنين دعاها قاطي پاتي نشه سال قبل من حامله شدم!
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:14 PM :: نويسنده : احمد
موز شده كيلو ٥٠٠ فقط به ميمون حسوديمون نشده بود كه شد!
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:9 PM :: نويسنده : احمد
گلابي شده كيلو ١١ تومن از اين به بعد هركي بهتون گفت گلابي بايد احساس غرور كنين!
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 7:6 PM :: نويسنده : احمد
شوهر بريم بيرون يه چيز بخوريم زن نه من غذا درست كردم شوهر واسه همين گفتم
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:41i, :: 5:46 PM :: نويسنده : احمد
از خروسه ميپرسن:ازجامعه راضى هستى؟ ميگه نه والا ناموس رو لخت ميذارن تو ويترين.
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:41i, :: 4:52 PM :: نويسنده : احمد
غضنفر به مسافرش ميگه:شماروتوپاريس نديدم؟ مسافرجواب ميده نه من اصلا پاريس نرفتم. غضنفر ميگه منم نرفتم. حتما دونفر ديگه بودن.
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:41i, :: 4:42 PM :: نويسنده : احمد
ميدونى cngمخفف چيه.؟


سوخت نداريم جيگر
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:41i, :: 4:42 PM :: نويسنده : احمد
ازامريکا ميپرسن:چرا به ايران حمله نمى کنى؟ميگه:يه فهميده داشتن باسررفت زير تانک واى به حال نفهماشون.
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 4:13 PM :: نويسنده : احمد
دقت كردين تو فيلم هاي ايراني هروقت شيشه مي شكنه و يه نفر اونو جمع ميكنه هميشه دستش بريده ميشه؟!
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:6 PM :: نويسنده : احمد
از نظر ما ايرانيا هيچ وقت به يه وسيله احتياج پيدا نمي كنيم مگر اين كه اونو به يكي ديگه داده باشيم
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:41i, :: 12:49 AM :: نويسنده : احمد
کنکوريهاى عزيز! هيچکس ازشما توقع قبولى ندارد. اميد امام هم به دبستانيها بود.
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:ali, :: 12:21 AM :: نويسنده : احمد
شما در قرعه کشى بانک ملت برنده شده ايد.براى کسب اطلاعات بيشتر به سايت :
www.arejooneammat.com
مراجعه فرماييد.
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 12:21 AM :: نويسنده : احمد
از قلبم پرسيدم:فرق عشق و دوستى چيه؟
گفت:زر نزن کارمن تامين خون بدنه
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 11:41 AM :: نويسنده : احمد
تا حالا دقت كردين خارجيا تو آسانسور رو به در وايميسن ولي ما ايرانيا رو به هم
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 9:18 AM :: نويسنده : احمد

 از ماست که بر توست

اگر لالایی بلدی جونه ما شبا واسه اون سگت بخون!

باد آورده را بادت میبرد!

بازی اشکنک دارد بینی عمل کرده شکستنک دارد

بازی بازی با شیر بی پدر مادر هم بازی؟

پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 353
بازدید دیروز : 664
بازدید هفته : 1204
بازدید ماه : 1207
بازدید کل : 4934
تعداد مطالب : 503
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1